استقلال اقتصادی زنان؛ خوانشی از «جنس دوم»
چرا زنان از لحاظ جایگاه، مسؤولیت و صلاحیت پایینتر از مردان قرار دارند؟ زنان چگونه میتوانند استقلالیت، خودکفایی و جایگاه بلند اجتماعی، اقتصادی و … را کسب کنند؟ زنان بهرغم داشتن استعدادها و تواناییهای همسان با مردان، از کارکرد و مؤثریت کمتر در جامعه برخوردار است. برای پیبردن به دلایل آن، زندگی زنان را به مراحل کودکی، بلوغ، نوجوانی، جوانی، مادری و کهنسالی مورد بررسی قرار میدهیم.
ما چگونه به ترویج تروریسم کمک میکنیم؟
ما قربانی خشونتیم. در واقع قربانی نوع نگاهمان به خشونتیم. ما برخورد دوگانهای با خشونت و عاملان آن داریم و مشکل همین است. زمانی که مسلمانی تندرو معلمی را در فرانسه که مهد آزادی بیان است، بهخاطر نشاندادن کاریکاتوری از پیامبر اسلام که خودش نکشیده بود، سر برید، اکثر مسلمانان شروع کردند به تعریف و تمجید و تکبیر و ماشاالله گفتن! یعنی خشونت و عامل آن را تایید و تشویق کردند. اما زمانیکه بر دانشگاه کابل حمله شد، تقریباً همه این عمل را تقبیح کردند و ناراحت شدند؛ حتی کسانی که حمله بر معلم فرانسوی را تایید و تشویق میکردند!
فاجعه دانشگاه کابل؛ درسهایی برای آینده
سیاستزدایی از دانشگاه به این معنای محافظهکارانه و سرکوبگرانه نیست که دانشجویان حق فعالیتهای سیاسی، تشکیل اتحادیههای دانشجویی، راهاندازی نشریات دانشجویی و اعتراضات و اعتصابهای دانشجویی را نداشته باشند. این حقوق مدنی و سیاسی دانشجویان بههیچوجه نباید سلب و محدود شوند. سیاستزدایی از دانشگاهها، در زمینهی مورد بحث ما، بهمعنای جلوگیری از دستاندازی و مداخلات احزاب و تنظیمهای سیاسی و قومی و نیز کشورهای منطقه در دانشگاهها است که در محیطهای امن و مناسب دانشگاهی، بهدنبال اهداف شوم و مبتذل سیاسی خودشاناند.
چالش لبخند و محرومیت زنها
قوانین نافده کشور از تمامی حقوق زنان حمایت میکند و مراجعی را نیز برای تطبیق آن مشخص ساخته است. اما، دیکتاتوری و سنتی بودن مردهای خانواده عامل عمدهی محرومیت زنها است. زنها نباید از اوامر مردها خاموشانه اطاعت کنند؛ بلکه از حق خود دفاع کرده و مانند هر مردی مستقلانه و آزاد به مبارزه خود در زندگی ادامه داده و بدون ترس از کسی لبخندِ پر از مهر نثار اطرافیانش بکنند.
کجروی و زایش آسیبهای اجتماعی
یک؛ خانوادهها در زایش کجرویها نقش بسزایی را بازی میکنند. زمانیکه خانواده مواظب کودکش نباشد و به خواستههای ذهنی و فزیکیشان پاسخگو نباشد، بدون شک آن کودک در زمانهای مختلف با کجرویها همگام میشود. دوم؛ مکتب در جامعه نقش مهم در آموزش و پروش اطفال دارد. از طریق آموزش پروش میتوان به قلههای مرتفع راه پیدا یافت. بنابراین، مکتب جایی است که کودک بهسوی دو راه حرکت میکند یا خوب یا بد. سوم؛ گروه همسالان برای ساختن و گمراه کردن، نقش مهم و تأثیرگذار دارند. زمانیکه گروه همسالان، ناباب و بزهکار باشند؛ بدون شک کودک به انحرافات روی میآورد.
انسانِ در حال مسخشدن
پیامدهای مدرنیته در جنبههای مختلف بقای انسانها را در روی زمین مورد حمله قرار داده است. الرشبیک معتقد است که پیشرفت بشر در عرصهی زیستشناسی، به تولید ویروسهای خطرناک که ژنها و حیات بهداشتی انسان را تهدید میکند، منجر شده است. به نظر دانشمندان محیطزیستْ صنعتیشدن مشکلات محیط زیستی را بهبار آورده است. ماکس وبر از پیامدهای بروکراسی و نظامهای عقلانی- قانونی جدید که باعث حبس انسان در درون قفس آهنین شده است، هشدار میدهد. گیدنز معتقد است که ابداع سلاحهای هستهای و گسترش دانش و افزایش تولید کلاهکهای آن امنیت جهان را به چالش کشیده است.
تقویت تواناییها و همبستگیهای اجتماعی در بامیان
امروزه ما در بامیان بیشتر شاهد متلاشیشدن همبستگی اجتماعی هستیم. دولت محلی با مردم مدارا ندارد و فضای ولسوالیها آکنده از فساد است و در دفاترْ روابط بر ضوابط استوار است. مکاتب و دانشگاهها با وسایل و تجهیزات معیاری عیار نیستند و اساتید مجرب جود ندارند. قابل ذکر است که مدیریت درست و آموزش مسلکی در شگوفایی همبستگی مردم بامیان کمک شایان میکند که شوربختانه مردم بامیان از اینگونه مزایا محروماند.
ضرورت کمونیسم در افغانستان
کمونیسم یک جنبش اجتماعی عینی است. مبارزهی کارگران بر علیه نظام سرمایهداری مبارزه برای پایاندادن به تبعیضات و ستمگریها، مبارزه برای زدودن آثار آسیبهای اجتماعی که نظام سرمایهداری بر پیکر افغانستان بهنام کمک بشردوستانه وارد کرده است، مبارزه بر علیه عقبماندگیها و خرافات توجیهگر این نظام، مبارزه برای نجات محیط زیست افغانستان از چنگال سودجویی سرمایهداری، مبارزات اجتماعی همین امروز افغانها بر علیه جنگ و بربریت که به افق اجتماعی کمونیسم نظر دارند، بخشهای مختلف جنبش عظیمی هستند که در پهنای جهان جریان دارد.
هفت واژگونی نظام سرمایهداری
شاید بارها از کارخانهداران شنیده باشید که میگویند اگر من نباشم، صدها کارگر زیر دست من بیکار میشوند. صدها نفر و خانوادهشان با کسبوکار من ارتزاق میکنند. این یک واژگونی بیشرمانهی واقعیت است. این کارفرما است که به کار کارگر نیاز دارد. کارگر بدون کارفرما میتواند کار کند، اما نظام سرمایهداری، این واقعیت منطقی و ساده را واژگونه میکند، یعنی آنچه در کل درست است در جزء برعکس دیده میشود: اکنون بهنظر میرسد که کارگران هستند که به کار نیاز دارد.
مهاجرت، کار و زمین
مهاجرت فقط بخشی از یک پدیدهی بزرگتر یعنی آوارگی نیروی کار است. و این آوارگی نیروی کار، تاریخاً ناشی از خلع مالکیت انسانها از زمین و ابزار تولید است. اما کسی در این باره چیزی نمینویسد، آوارگی نیروی کار و مستاجران، آوارگی در نوع کار (مانند دستفروشان، دورهگردها)، همگی بخشی ضروری و عادی از دینامیسم اجتماعی به نظر میرسد. اما وقتی همین آوارگی خود را بهچشم آوارگی مهاجرین در مرزها نشان میدهد، برای همگان به چشم یک پدیدهی عجیب و یک مسئله بغرنج و غیرقابل درک جلوه میکند.