افغانستان، متأسفانه، یکی از فقیرترین کشورهای جهان است. عاید سرانه در آن کمتر از ۶۵۰ دالر است و بیشتر از ۵۰ درصد جمعیت زیر خط فقر زندگی میکنند. نرخ بیکاری ۴۰ تا ۴۵ درصد برآورد میشود که نشانگر یک وضعیت رقتبار در کشور است. اکثر مشکلات موجود در کشور، مثل ناامنی، دزدی و حتی مشکلات سیاسی، بیشتر ناشی از فقر، بیکاری و مشکلات روزافزون اقتصادی است تا علل و عوامل دیگر. سیستم اداری کشور هم در این ۱۹ سال چنان سلیقهای، ضعیف و بیبرنامه بوده است که نهتنها کوچکترین گرهی از مشکلات مردم را باز نکرده، که هر روز گرهی بر گرههای قبلی افزوده است. با وضعیت موجود و کشمکشهای دوامدار سیاسی، باورم این است که کدام روزنهای برای حل این مشکلات از سوی دولت به این زودیها متصور نخواهد بود.
در این بین، هزارهها متأسفانه بیشتر از سایر اقوام آسیب دیدهاند. شاخصهای اقتصادی که در بالا ذکر شد، درصدی آن در میان هزارهها خیلی بیشتر از سایر اقوام است. چون هزارهها علاوه بر اینکه مورد بیمهری سیستم حاکم بودهاند، از فقر، بیکاری و ضعف شدید اقتصادی نیز رنج میبرند. ناگفته نماند که اختلافات درونی، نفاق و بیبرنامگی در بین خود هزارهها نیز یکی از عوامل وضعیت موجود است. پس برای بیرونرفت از این وضعیت چه باید کرد؟
گرچه در این ایام، اکثر دوستان و تحصیلکردههای هزاره دنبال راهکارهای سیاسیاند، اما به باور من بهتر است که دنبال یک راه حل عملی و مؤثر اقتصادی باشیم تا راهکارهای سیاسی. آنچه که هزارهها را امروز بیشتر تحقیر میکند، نداشتن پست دولتی و کرسی وزارت نیست، بلکه صفهای طولانی برای گرفتن چهار قرص نان خشک مجانی، لشکری از بیکاران تحصیلکرده و تحصیلناکرده و فقر شدید اقتصادی است که خیلیها را در بین این مردم برای تهیهی نان شب و کرایه یک اتاق با مشکل مواجه کرده است. پس لازم است که اگر دولت نمیتواند کاری کند، ما خودمان جهت بیرونرفت از این وضعیت تلاش کنیم؛ چون هزارهها از این ناحیه بیشتر آسیبپذیرند، تا مسائل دیگر.
سه ماه پیش، در سمیناری در سنگاپور، تحت عنوان «فقرزدایی در جنوبشرق آسیا» شرکت کرده بودم. بر اساس برداشتهای خودم از این سمینار و آنچه قبلاً در ذهنم بود، میخواهم یک طرح اقتصادی و مؤثر را برای بیرونرفت از وضعیت موجود ارائه کنم. لازم است قبل از آن چند نکته تذکر داده شود:
- این، یک طرح اقتصادی است نه سیاسی. ربطی به هیچ حزب و گروه خاص سیاسی ندارد.
- نیاز به حمایت جدی و اجماع همهی هزارهها دارد (له یا علیه قوم دیگری نیست).
- نیاز به یک مدیریت سالم و ایجاد اعتماد بین مردم دارد.
- لازم است که بزرگان هزاره پیشگام باشند تا همآهنگی لازم بهوجود بیاید.
طرحی را که میخواهم ارائه کنم، تشکیل یک «صندوق سرمایهگذاری» جهت ایجاد اشتغال، کارآفرینی و کاهش فقر در میان هزارهها است. قبل از پرداختن به جزئیات آن، از همهی عزیزان میخواهم که هم در اصلاح این طرح و هم در نشر و مطرحکردن آن با دیگران، بهصورت جدی سهم بگیرند.
برای ایجاد یک صندوق سرمایهگذاری لازم است که بخشهای ذیل توضیح داده شوند:
الف. ضرورت ایجاد
ب. هدف و ساحهی فعالیت
ج. تأمین سرمایه صندوق
د. اداره و نظارت بر فعالیتها
الف. ضرورت ایجاد یک صندوق سرمایهگذاری برای هزارهها چیست؟
گرچه قبلاً ضرورت تشکیل یک صندوق سرمایهگذاری، بهصورت بسیار کوتاه، گفته شد، اما در اینجا میخواهم به سه ضرورت بسیار عمده اشاره کنم:
۱. هزارهها متأسفانه هیچ نقشی در سیستم مالی و بانکی کشور ندارند. همانطور که همه میدانند، در دنیای امروز سیستم مالی و بانکی موتور محرک اقتصاد محسوب میشود. ما متأسفانه نه در مدیریت کلان بانکهای دولتی و نه در بخش بانکهای خصوصی در کشور فعالیت داریم. این امر میتواند با توجه به مناسبات حاکم در کشور تأثیر منفی روی کسبوکار و فعالیتهای اقتصادی و انتقال وجوه پولی بگذارد و باعث میشود از یک سود کلان انتقالات وجوه نقدی در بازار محروم شویم. کسانی که با بازار و معاملات روزمره سروکار دارند، منظور مرا خوب میفهمند.
۲. چند سال قبل، در دانشکده اقتصاد پوهنتون کابل، مقالهای نوشته بودم تحت عنوان «کسبوکارهای کوچک و تأثیر آن بالای رشد اقتصادی کشور». سروی که صورت گرفته بود، نزدیک به ۲۵ نوع کسبوکار کوچک با تخصص متوسط در بخشهای زراعت، مالداری وغیره در کشور وجود دارد که برای رونق بیشتر نیاز به حمایت مالی (قرضه) و همکاری در امور بازاریابی و توزیع محصول دارند. درصورت حمایت و توسعه این کسبوکارها، هر کدام آن میتواند منبع درآمد و اشتغال برای دهها نفر شود. خوشبختانه در میان هزارهها، خیلیها در بخش کسبوکارهای کوچک و متوسط از تخصص لازم برخوردارند.
قابل ذکر است که بعضی از نهادهایی که فعلاً در کشور وجود دارند، مثل نهاد آغا خان و قرضههای کوچک بعضی از بانکهای دیگر، بههیچوجه مؤثر نیستند. دستکم به سه دلیل: (۱) عملکرد آنها در بخش قرضه خیلی محدود است؛ (۲) شرایط سخت و ربح بلند دارند؛ (۳) فقط به پرداخت قرضه اکتفا میکنند؛ در حالیکه مشکل کسبوکارهای کوچک و اشتغالزا در کشور نهتنها تأمین سرمایه، بلکه بیشتر عدم پروسس محصول، بازاریابی و زنجیرهی توزیع میباشد. اینکه اکثراً این کسبوکارها خیلی موفق نمیشوند و سود کم دارند، دلیل آن عدم یک زنجیرهی توزیع منظم و رساندن آن به مصرفکننده است.
بهطور مثال، اگر یک همکاری جدی و با برنامه از محصولات زراعتی در مناطق مرکزی چون بامیان، دایکندی و… صورت گیرد، محصولات خریداری، پروسس و به بازارهای داخلی و یا خارجی رسانده شود، کاری که از توان خود مردم بومی ساخته نیست، کمک بزرگی به امرار معاش مردم و تقویت اقتصاد محلی خواهد بود. به همین صورت، در سطح شهرهای بزرگ، دهها نوع کسبوکار کوچک و متوسط را جهت ایجاد اشتغال و درآمد برای افراد نیازمند و بیکار میتوان بهوجود آورد.
۳. هر سال، هزاران جوان تحصیلکرده، با انرژی و ایدههای نو از دانشگاههای کشور فارغ میشوند که متأسفانه مدتها سرگردانِ شمولیت در یک بست ۵ یا ۶ در یک اداره دولتی هستند. هر سال نیز به این لشکر بیکاران تحصیلکرده افزوده میشود. چون نه دولت ظرفیت جذب دارد و نه هم بخش خصوصی چندان فعال است. در حالیکه خیلی از این جوانان اگر حمایت مالی و تدارکاتی شوند، میتوانند با ایده و فکر خلاقانهی خود نهتنها یک کارآفرین (Entrepreneur) موفق در بخشهای مختلف شوند، بلکه همچنین میتوانند زمینهی کار و فعالیت را برای چندین نفر دیگر نیز مهیا سازند.
افرایش نیروی تحصیلکرده بیکار در میان هزارهها رنجآورتر است، چون متأسفانه نه خودشان امکانات مالی دارند و نه شرایط جذب برایشان مهیا است.
ب. هدف و ساحه فعالیت صندوق
این یک صندوق سرمایهگذاری خواهد بود، نه یک صندوق قرضالحسنه یا خیریه. اهداف صندوق سرمایهگذاری قرار ذیلاند:
- حمایت از تولید و کسبوکارهای کوچک و متوسط؛
- ایجاد زمینهی کار برای افراد کمدرآمد و فقیری که علاقمند به فعالیت اقتصادی باشند.
- حمایت مالی و تدارکاتی بهشکل قرضه از افراد کارآفرین که بهشکل ابتکاری و با ایدهی نو شروع به یک فعالیت اقتصادی میکنند.
- بازاریابی، پروسس و تقویت زنجیرهی توزیع برای محصولات تولیدشده در بازارهای داخلی و خارجی؛
- تلاش برای ترویج فرهنگ مصرف کالای تولیدشدهی خودی؛
- ارائهی خدمات مشورتی.
تمام همکاریهای این صندوق برای موارد بالا با اعطای قرضه با سود مشخص صورت گرفته و بعد از مدتزمان معین، اصل قرضه با سود تجاری آن، طبق قرارداد، جهت ادامهی فعالیتهای اقتصادی آن، به صندوق برگردانده میشود.
ج. تأمین سرمایه و منابع صندوق
آنچه مهم است، تأمین سرمایه و منابع مورد نیاز برای فعالیتهای اقتصادی این صندوق است.
روش تأمین سرمایه صندوق
در دنیای امروز، یک کار مستمر و مؤثر اقتصادی در سطح کلان با همکاری بدون پاداش، خیرات و اعانه ممکن نیست. این صندوق هم، نه یک صندوق خیریه یا قرضالحسنه، بلکه یک صندوق سرمایهگذاری است و تمام فعالیتهای آن، اعم از تأمین منابع و فعالیتهای بعدی صندوق، باید بر اصول اقتصادی استوار باشد. اما چطور میتوان برای این صندوق سرمایهی لازم را تأمین کرد؟
طبعاً تأمین منابع و سرمایه برای چنین صندوقی با فعالیت وسیع اقتصادی از توان یک فرد یا یگ گروه محدود، بالاست. پس لازم است که همه بهصورت جمعی در تأمین آن همکاری کنیم. به باور من، تنها راه عملی جهت تأمین سرمایهی مورد نیاز صندوق از طریق سهم مردمی بهشکل سهامی عام است، قرار ذیل:
مشخصات هر سهم
- قیمت هر سهم یاBond مبلغ ۱۰۰۰ دالر آمریکایی باشد.
- یک درصد مشخص سود (فایده) در هر دورهی زمانی برای هر سهم تعلق بگیرد، مثل یک سرمایهگذاری. تا هر فردی که سهم خریداری میکند، هم از سرمایهگذاری خود سود ببرد و هم زمینهساز یک فعالیت اقتصادی شود.
- هر سهم باید قابلیت انتقال را داشته باشد، یعنی حامل سهم هر وقت نیاز داشت، بتواند به هر کسی که خواستْ بفروشد و پول خود را حصول نماید.
- صندوق هم بعد از ۶ ماه از خریداری اولیهی سهم، باید هر وقت صاحب سهم نیاز داشت قیمت سهم را با سود تعلقگرفتهی آن برای صاحب سهم برگرداند.
- کسی که سهم را از صندوق خریداری کرده است، برای نقد مجدد از صندوق لازم است حداقل مدت ۶ ماه صبر کند تا در سیالیت صندوق کمک کرده باشد.
ناگفته نماند که خرید سهم برای تأمین سرمایه صندوق، اعانه یا کمک بلاعوض نه بلکه یک سرمایهگذاری بوده و از طرف دیگر، یک نوع ادای دین و تکلیف اجتماعی نیز محسوب میشود. بهنیت همین ادای دین و تکلیف اجتماعی و قومی، ما باید با خرید سهام صندوق در تأمین سرمایه آن و از آن طریق به ایجاد اشتغال و فقرزدایی در بین مردم کمک کنیم.
سقف سرمایه مورد نیاز
برای فعالیتهای اقتصادی، چیزی بهنام سقف سرمایه وجود ندارد، زیرا هر قدر سرمایه بیشتر باشد میتوان فعالیتهای بیشتر و مؤثرتر اقتصادی انجام داد. مؤثریت کارهای کوچکْ کم است. پس برای کار بزرگی مثل این، نیاز به یک سرمایه هنگفت است که برای تأمین آن، در مجموع باید بین ۸۰ تا ۱۰۰ هزار سهم بین مردم توزیع شود تا این صندوق سرمایهای بین ۸۰ تا ۱۰۰ ملیون دالر در گردش داشته باشد و فعالیتهای اقتصادی خود را خوب و مؤثر انجام دهد. شاید در دید اول یک رقم بزرگ به نظر بیاید، اما اگر یک أرادهی جمعی وجود داشته باشد، کار مشکلی نیست.
کیها باید سهم بخرند و در تأمین سرمایه صندوق همکاری کنند؟
همه کسانی که توان خرید یک سهم را دارد، بهعنوان یک وجیبهی اجتماعی و قومی خود حداقل یک سهم، ولی آنهاییکه از امکانات بیشتر مالی برخوردارند بین ۵ تا ۱۰ سهم و دستهای که سرمایهدار و تاجر هستند باید بین ۵۰ تا ۱۰۰ سهم خریداری کنند، تا منابع مالی مورد نیاز صندوق تأمین شود. همچنان کسانی که در کشورهای خارج، مثل اروپا و آمریکا، هستند لازم است یک تا چند سهم، نظر به وسع خود بخرند.
د. مدیریت و نظارت بر فعالیتهای صندوق
برای مدیریت و نظارت فعالیتها، میتوان یک ساختاری را قرار ذیل در نظر گرفت:
مجمع عمومی صندوق
متشکل از سهامداران بزرگ و نمایندهی سهامداران کوچک، که هر سه ماه یکبار دعوت شوند تا تمام فعالیتها و کارکردهای صندوق را بررسی کنند.
هیئت امنا
تعدادی از بزرگان و افراد بانفوذ بهصورت مستمر از عملکرد و فعالیتهای صندوق نظارت کنند.
بخش اجرائیه
به دو بخش فرعی تقسیم میشود: (۱) بخش اداری و (۲) بخش تخصصی.
- بخش اداری، کارهای اجرایی روزمره را در مرکز و نمایندگیهای ولایات انجام میدهد.
- بخش تخصصی شامل بخشهای زیادی خواهد بود، مثل بخش اعطای قرضه، بازاریابی، نیازسنجی، خرید محصول و….
البته این ساختار مدیریتی صندوق یک طرح اولیه است. میتوان لایههای اداری و نظارتی بیشتر ایجاد کرد تا هم مثمریت فعالیتهای صندوق افزایش یافته و هم شفافیت بیشتر بهوجود بیاید.
اما حرف آخر
همانطوری که در ابتدا گفتم، این یک طرح اقتصادی است نه سیاسی؛ اگر خوب عملی شود، میتواند که در کاهش فقر و ایجاد اشتغال بین مردم فوقالعاده مؤثر واقع شود. توقع این است که تمام بزرگان هزاره با هر گرایش حزبی و سیاسی خود در عملیشدن این طرح همکاری نمایند، چون هیچ تضادی با گرایش حزبی و منطقوی کسی ندارد. فقط یک ادای مسئولیت در برابر مردم است.
این یک طرح قومگرایانه نیست و میتوان برای هر منطقه یا قوم افغانستان پیاده کرد. اینکه بحث هزارهها مطرح میشود، دلیلش اینست که متأسفانه هزارهها بیشتر از سایر اقوام کشور از بیکاری، فقر و مشکلات اقتصادی رنج میبرند و نیازمندند. کاش میشد طرحهای مثل این را برای فقرزدایی در سطح کشور پیاده کرد.
این یک مسودهی بسیار ابتدایی یک طرح اقتصادی است. خوب است دوستانی که تجربه دارند و با علم اقتصاد سروکار، نظر بدهند تا با استفاده از نظرات اصلاحیشان یک طرح جامعتر و عملیتر آماده شود.