روابط با دولتهای همسایه، کشورهای دور و نزدیک منطقه و در مجموع کشورهای جهان یکی از اصلهای پایداری دولتها در دنیای کنونی است. در حال حاضر، اتصال منطقوی و جهانی، تجارت بین المللی و روابط دپلماتیک بیش از گذشتهها اهمیت داشته و دولتهای که نتوانند این روابط را برقرار سازند و بخشی از یک شبکه بزرگ جهانی نباشند، محکوم به شکست اقتصادی، سیاسی و بیثباتی میباشند.
افغانستان همچون یک کشور در حال جنگ و مصرفکننده، بیش از هر کشور دیگر منطقه نیاز به روابط چندجانبه با کشورهای منطقه و متحدان راهبردیاش دارد. اما این روابط مستلزم یک سلسله پیششرطهاست که باید برآورده شوند. یکی از این شرایط نوعیت نظام یک دولت است که باید از سوی همسایهها و کشورهای دور و نزدیک پذیرفته شود. بدین معنا که نظام یا سیستم حکومتداری نباید خطر و یا خطراتی را متوجه منافع و امنیت کشورهای دیگر نماید. در صورتی که کشورها حس کنند خطری متوجهشان است، آنان در کنار اقدامات دیگر، به قطع روابط روی آورده و در نهایت دولت یا نظام خطرساز را منزوی میکنند.
حالا فرض کنیم که اگر در افغانستان امارت اسلامی دوباره روی کار آید، تا چه اندازه از سوی کشورهای همسایه و منطقه و در مجموع در نظام بینالملل پذیرفتنی خواهد بود. با توجه به گذشته امارت اسلامی که تنها از سوی پاکستان و عربستان سعودی به رسمیت شناخته شد، و با توجه به موقفگیریهای کنونی کشورها، چنین به نظر میرسد که امارت اسلامی نمیتواند همچون یک نظام در افغانستان حاکم شود. و اگر حاکم شود، نمیتواند دوام کند و در نهایت به سرنوشت گذشتهاش دچار خواهد شد.
نقش کشورهای همچون ایران، پاکستان، هند، چین، روسیه و امریکا در تداوم نظامها در افغانستان همیشه تعیینکننده بودهاند. نقش ایران و پاکستان همچون دو همسایه تاثیرگذار که افغانستان بیشترین روابط تجاری و رابطه مردم با مردم را با آنها دارد، در ثبات و بیثباتی افغانستان انکارناپذیر است. هند و چین نیز منحیث دو قدرت اقتصادی بزرگ آسیا و از تمویلکنندگان مهم افغانستان میتوانند نقشهای کلیدی را در معادلات افغانستان بازی کنند. روسیه و امریکا منحیث دو قدرت بزرگ که هر کدام در منطقه دوستان و دشمنانی دارند نقش تعیینکننده در ثبات منطقه و بهویژه در ثبات افغانستان دارند.
بنابراین، هر نظام که در پسا گفتوگوهای صلح حاکم شود، نیاز دارد با این کشورها کنار بیاید و نوع نظام باید از سوی این کشورها پذیرفتنی باشد، در غیر آن، آمدن ثبات و امنیت در افغانستان دور از انتظار خواهد بود. برای این که بدانیم چرا امارت اسلامی نمیتواند یک نظام قابل پذیرش برای این کشورها باشد، باید موقف هر کشور و خطراتی که امارت اسلامی متوجه آنها میسازد را به گونه مختصر بررسی کنیم.
ایران
از نگاه تهران، روی کار آمدن امارت اسلامی در افغانستان، بهمثابه نزدیکشدن خطریست که ایران از سوی عربستان و پاکستان حس میکند. ایدئولوژی امارت اسلامی و طالبان کاملاً متضاد ایدئولوژی شیعی ایران است و این دو ایدئولوژی نمیتوانند یکدیگر را بپذیرند. تضاد منافع ایران-عربستان و ایران-پاکستان تهران را وا میدارد تا در برابر امارت اسلامی در افغانستان مقاومت کند. چون امارت اسلامی که مسلما در دستان گروههای سنی خواهند بود، روابط نزدیکتر با پاکستان و عربستان و روابط سرد با ایران خواهد داشت. این گرمی و سردی روابط منافع اقتصادی و سیاسی ایران را در افغانستان و در منطقه متضرر خواهد کرد.
بنابراین، امارت اسلامی برای ایران زنگ خطریست که تهران تلاش میکند هرگز به صدا درنیاید. همین تضادها باعث شد که ایران امارت اسلامی افغانستان را در سال ۱۹۹۶ میلادی به رسمیت نشناسد. همچنان در سال ۱۹۹۸ میلادی نزدیک بود که میان دو کشور یک جنگ تمام عیار رخ دهد که البته از آن جلوگیری شد. گذشته از این، وزارت خارجه ایران در آغاز نشست گفتوگوهای میان افغانان در دوحه بیانیهای صادر کرد که حفظ دستاوردهای گذشته و برنگشتن به گذشته از نکات کلیدی آن است. هدف از حفظ دستاورد، حفظ نظام کنونی و برنگشتن به امارت اسلامی است. همه این موارد میرساند که ایران به هیچ وجه نمیخواهد امارت اسلامی بار دیگر در افغانستان روی کار آید.
پاکستان
رابطه پاکستان با طالبان پیچیده و چندلایه است. درک این موضوع که پاکستان مخالف برقراری امارت اسلامی در افغانستان است، برای خیلیها دشوار میباشد. اگر به گذشته نگاه کنیم، پاکستان پشتیبانی اصلی امارت اسلامی افغانستان بود و پاکستان، امارات متحده عربی و عربستان سعودی تنها کشورهای بودند که امارت اسلامی افغانستان را به رسمیت شناختند. اما وضعیت سالهای ۱۹۹۰ میلادی با وضعیت کنونی خیلی تفاوت دارد. در سالهای ۱۹۹۰ افغانستان درگیر جنگ داخلی بود و بیثباتی باعث شده بود پروژههای کلان اقتصادی منطقهیی، به ویژه تاپی، در بیسرنوشتی بماند. یکی از اهداف ایجاد طالبان از سوی پاکستان و برخی از شرکتهای غولپیکر امریکایی این بود که توسط این گروه مسیر پروژه تاپی را امن سازند. برخی منابع میگویند که شرکتهای امریکایی نزدیک بود دولت امریکا را قانع سازد که امارت اسلامی را به رسمیت بشناسد. اما حادثه یازدهم سپتامبر همهچیز را تغییر داد.
یکی از ترسهای بزرگ پاکستان ملیگرایی (ناسیونالیزم افغانی) در افغانستان است، ترسی که از زمان حکومت داوود خان مانده است. در زمان جنگ مجاهدین و شوروی، پاکستان تا حد توان تلاش کرد تا گروههای مجاهدین بر مبنای ملیگرایی گردهم نیایند، بلکه از اسلام به عنوان ایدولوژی بر ضد کمونیسم استفاده کرد. چون یک شمار زیاد پشتونها در آن سوی خط دیورند زندگی میکنند، ملیگرایی در افغانستان به آن سوی دیورند نیز سرایت خواهد کرد. حالا هم ترس پاکستان این است که اگر امارت اسلامی در افغانستان روی کار آید که بدون شک یک شمار زیاد کارگزاران آن پشتونهای ملیگرا خواهند بود، حرکت ملیگرایی مردم پشتون (ناسیونالیزم پشتون) شدت خواهد گرفت و جنبش تحفظ پشتونها بیش از پیش فعال خواهد شد.
از طرف دیگر، چون پاکستان در سرنگونی رژیم طالبان با امریکا و کشورهای ناتو همکاری کرده است، پاکستان از انتقام نیز میترسد. پس از ائتلاف گروههای تندرو مخالف حکومت پاکستان در چند ماه گذشته، این ترس که امارت اسلامی در افغانستان با این گروهها رابطه برقرار کند، این ترس را بیشتر کرده است. بنابراین، برای پاکستان طالبان همچون یک گروه منافع زیاد دارد، اما منحیث یک حکومت همچون یک خطر به حساب میآید. به همین دلیل است که پاکستان هم بر حفظ دستاوردهای گذشته تاکید دارد، هر چند که تناقضگوییهای زیادی وجود دارد.
هند
تروریسم و افراطیت همیشه همچون وسیله بر ضد منافع هند در افغانستان و منطقه استفاده شده است. برای دهلی نو، برگشت امارت اسلامی وحشتناک است. با آنکه اسلامآباد شاید مخالف امارت اسلامی باشد، اما اگر امارت اسلامی حاکم شود پاکستان بدون شک روابطاش را با عناصر کلیدی طالبان و حکومت آینده حفظ خواهد کرد. دست بالای پاکستان در افغانستان یعنی ایجاد چالشها و مشکلات برای هند. از طرفی هند منحیث یک قدرت اقتصادی در حال توسعه در آسیای جنوبی رقیب سرسخت چین، متعهد راهبردی پاکستان، است. هند تلاش دارد تا از طریق بندر چابهار ایران و افغانستان با کشورهای آسیایی میانه تجارت کند. پیش از گشایش چابهار، راه هند بهسوی آسیای میانه و افغانستان از پاکستان میگذشت و اسلامآباد به هند اجازه تجارت نداد. از طرف دیگر چین نیز در تلاش توسعه تجارتاش با آسیای میانه از طریق بندر گوادور پاکستان و افغانستان است.
اکنون که افغانستان به نقطه وصل آسیای میانه و آسیای جنوبی بدل شده است، رقابتها میان کشورهای اقتصادی بزرگ نیز افزایش یافته است. امارت اسلامی در افغانستان زیر نفوذ پاکستان میتواند بر سر راه هند مشکلاتی خلق کند و منافع هند مانند گذشته یکی از اهداف گروههای تندرو خواهد بود.
از طرفی، امارت اسلامی میتواند در مسئله کشمیر نیز برای هند دردسرساز باشد. چندی پیش سردار مسعود خان، رهبر کشمیر زیر کنترول پاکستان در یک نشست خبری ویدیویی از حکومت و مردم افغانستان خواست که در برابر «اشغال» کشمیر از سوی هند واکنش نشان بدهند. در همین نشست گلبدین حکمتیار رهبر حزب اسلامی گفت که هند باید از جهاد افغانستان درس بگیرد و کشمیر را خودمختار اعلان کند. اگر امارت اسلامی روی کار آید، احتمال بسیج جنجگویان اسلامی به کشمیر با کمک پاکستان، دور از انتظار نخواهد بود. این موارد میرساند که هند مخالف سرسخت امارت اسلامی در افغانستان است و موقفگیرهای مقامهای هندی درباره گفتوگوهای صلح نیز این مساله را تایید میکند.
چین
چین منحیث بزرگترین رقیب اقتصادی آمریکا در منطقه و جهان، پروژههای بزرگ اقتصادی در افغانستان، منطقه و جهان راهاندازی کرده است که همه نیاز به امنیت دارند تا تکمیل شوند. بزرگترین سرمایهگذاری مستقیم خارجی در افغانستان توسط چین پایهگذاری شده است. معدن مس عینک، میدانهای نفتی در سرپل و فاریاب از جمله پروژههای بزرگ اقتصادی هستند که شرکتهای دولتی چین قراردادهای آنها را بدست آوردهاند. در حال حاضر برخی از این پروژهها به علتهای تخنیکی و برخی هم به علت ناامنیها کارشان متوقف استند. پروژههایی که چین در افغانستان بدست آورده است در سکتورهایی است که پروژه «کمربند و راه» این کشور در آن بخشها فعالیت دارد. گمانها این است که چین منتظر خروج امریکا و کشورهای ناتو است تا بعدا با خیال راحت نفوذش را در افغانستان و از طریق افغانستان بهسوی آسیای میانه گسترش بدهد.
بنابراین، چین برای پیادهسازی پروژههای اقتصادی و تجارت با آسیای میانه از طریق افغانستان، نیاز به مسیر امن دارد. در صورت بازگشت امارت اسلامی، احتمال آمدن ثبات به افغانستان ضعیف است، چون امارت اسلامی در تضاد با منافع کشورهای که قبلا بحث شد قرار میگیرد. ناامنی و بیثباتی بیجینگ برای اتصال منطقه و دنیا از طریق پروژههای اقتصادی، به ویژه کمربند و راه، را با چالشهای جدی مواجه خواهد کرد. مسئله مسلمانان اویغور در منطقه سینککیانگ نگرانی دیگری برای دولت چین است که با روی کار آمدن امارت اسلامی که ادعای حمایت از مسلمانان در هر نقطه جهان را دارد، برجسته خواهد شد. اینها دلایلی هستند برای این ادعا که چین در پی برقراری امارت اسلامی در افغانستان نیست. گذشته از این، موقفگیریهای مقامهای چینی درباره گفتوگوهای صلح نیز مبتنی بر حفظ دستاوردهای دو دهه گذشته است.
روسیه
با آنکه توافقنامه میان امریکا و گروه طالبان مستلزم قطع روابط طالبان با القاعده و دیگر گروههای تروریستی در منطقه است، اما شواهد نشان میدهد که این رابطه همچنان ادامه دارد. کشتهشدن چندین عضو برجسته القاعده در مناطق زیر اداره طالبان از سوی نیروهای امنیت ملی افغانستان، دال بر ادعای مقامهای حکومت افغانستان درباره ادامه روابط القاعده و طالبان است. در مدت نزده سال گذشته، رد پای روسیه در افغانستان کمرنگ بوده است. اما در سالهای اول عملیات امریکا در برابر طالبان و القاعده، مسکو با آمریکا همکاری کرد. یکی از علتهای همکاری با دشمن دیرینه ترسی بود که روسیه از خاک افغانستان حس میکرد. افغانستان ناامن نهتنها تهدید امنیتی برای روسیه و کشورهای آسیای میانه است، بلکه سیل از مواد مخدر را نیز از افغانستان وارد این کشورها کرد. همان ترس سابق هنوز هم پابرجاست و این را میتوان در سخنان اخیر ولادیمیر پوتین یافت.
پوتین اخیراً گفته است که نیروهای امریکایی باید حداقل تا زمانی در افغانستان بمانند که این کشور به یک ثبات نسبی برسد و سرنوشت صلح و نظام پس از صلح مشخص شود. در صورت بدترشدن اوضاع در نبود نیروهای خارجی در افغانستان، بیشترین نفع را چین و پاکستان خواهند برد. و چین در آسیای میانه رقیب سرسخت روسیه است. یافتهها نشان میدهند که افراطیت در آسیای میانه افزایش یافته است. ایجاد امارت اسلامی در همسایگی این کشورها، به افزایش افراطیت در آسیای میانه کمک خواهد کرد. و از آن جاییکه این منطقه به اصطلاح حیاط خلوت روسیه است، تهدیدات امنیتی در برابر روسیه نیز بالا خواهد رفت. اینها از علتهای است که روسیه رسما گفته است که از احتمال ایجاد امارت اسلامی در افغانستان پشتیبانی نمیکند.
آمریکا
در حال حاضر آمریکا منحیث همکار راهبردی دولت افغانستان، بیشترین تأثیرگذاری را در معادلات جنگ و صلح افغانستان دارد. هر چند مایک پومپیئو، وزیر خارجه ایالات متحده، در آغاز نشست گفتوگوهای میان افغانان گفت که آمریکا نمیخواهد دموکراسی را بر مردم افغانستان تحمیل کند، مقامهای بلندپایه امریکایی همیشه تاکید کردهاند که حفظ دستاوردهای گذشته و نرفتن به گذشته برای آنها اولویت دارد. حفظ دستاوردهای گذشته چیزی است که متحدین اروپایی امریکا نیز بر آن پافشاری دارند. اگر دستاوردهای دو دهه گذشته را جمعبندی کنیم، همین دموکراسی و ارزشهای دموکراتیک است.
گرچند در سالهای اخیر رویکرد اداره دونالد ترمپ درباره افغانستان و بهویژه روند صلح دارای تناقضات زیادی بوده است، اما گمانها این است که اداره جدید امریکا موقف مشخصتری خواهد داشت. این احتمال که پیشبرد عجلهوار روند صلح یک کمپاین انتخاباتی بود، دور از تصور نیست. ولی با این همه، چندی پیش ایالات متحده یکجا با روسیه گفته است که از احیای امارت اسلامی در افغانستان پشتیبانی نمیکنند. از طرف دیگر، روی کار آمدن دوباره امارت اسلامی که امریکا خود آن را سرنگون کرد، استدلال همیشه امریکا درباره «جنگ با دشمن ایالات متحده در بیرون از خاک ایالات متحده» را بیاعتبار میسازد. و اگر امارت اسلامی دوباره احیا شود، امریکا برای همیش منحیث یک همکار بیوفا –قبلا در عراق و حالا در افغانستان- در یادها باقی خواهد ماند. و این چیزی است که پالیسیسازان و اداره جدید جلو آن را خواهد گرفت.
بنابر دلایلی که گفته شد، امارت اسلامی پشتیبانی منطقهیی و جهانی ندارد. طالبان منحیث یک گروه برای پاکستان، ایران، و روسیه منافعی داشته و دارد. گزارشهای زیادی وجود دارد که ایران به طالبان کمکهای نظامی فراهم کرده است، روسیه به جنگجویان این گروه پول و تسلیحات داده است، و پاکستان آموزش و تسلیحات فراهم میکند. این کشورها از طالبان در برابر امریکا و کشورهای ناتو و برای رسیدن به منافع خودشان استفاده کرده و میکند. اما اگر طالبان تبدیل به دولت شود، تمامی معادلات تغییر میکند.
خلاصه، طالبان منحیث یک گروه جنگجو برای این کشورها مفید است، اما بهعنوان یک دولت و در راس قدرت، تبدیل به تهدید و خطر میشود. بنابراین، از نگاه روابط بینالملل روی کار آمدن دوباره امارت اسلامی مشکل است. و اگر روی کار بیاید، نمیتواند دوام پیدا کند و افغانستان به گذشته بر خواهد گشت. پس راه بهتر این است که نخبهگان افغانستان، به شمول طالبان، به حکومت و نظام توافق کنند که پشتیبانی بینالمللی و منطقهیی داشته باشد تا افغانستان از وضعیت بد کنونی بگذرد و به سوی آینده بهتری حرکت کند.
***
یک پاسخ
درود ها خدمت همه عزیزان و دوستانِ که در این دریچه مصروف خدمت گذاری و رسانیدن صدا ها به گوش همه هستند.
خواستم بپرسم که چگونه میتوانم عضویت این جا را داشته باشم و در آینده همکاران خوب باشیم چون
من یک نظامی پیشین هستم و خیلی از روایت های تلخ و شیرین در یاد داشت های من وجود دارد.
تا درود دیگر
بدرود