چرا زنان از لحاظ جایگاه، مسؤولیت و صلاحیت پایینتر از مردان قرار دارند؟ زنان چگونه میتوانند استقلالیت، خودکفایی و جایگاه بلند اجتماعی، اقتصادی و … را کسب کنند؟ زنان بهرغم داشتن استعدادها و تواناییهای همسان با مردان، از کارکرد و مؤثریت کمتر در جامعه برخوردار است. برای پیبردن به دلایل آن، زندگی زنان را به مراحل کودکی، بلوغ، نوجوانی، جوانی، مادری و کهنسالی مورد بررسی قرار میدهیم.
به باور سیمون دوبووار، زن، زن متولد نمیشود؛ بلکه زن ساخته میشود. در دوران کودکی دختر بچه و پسربچه تواناییها، استعدادها و مهارتهای یکسان از خود به نمایش میگذارند. تا اینکه به مرحلهی بلوغ میرسند. در این مرحله، قاعدگی و تغییرات فیزیولوژیک دختران مایهی شرمساری پنداشته میشود، در حالیکه تغییرات فیزیولوژیک پسران مایهی افتخارشان است. در مرحلهی نوجوانی، دختران ملزم به انجام کارهای خانه میشوند که این کارها بسیار ملالآور، وقتگیر، بدون درآمدند و تطابقی با بازار کار ندارند. در حالیکه پسران وارد بازار کار میشوند. مهارتهای کاری را فراگرفته و شغل درآمدزا دارند.
کانال یوتیوب پیرامون را سبکسرایب کنید.
پسر به میزانی که فعالیت بیشتر در عرصهی شغلی، اقتصادی و اجتماعی از خود بروز بدهد به همان میزان از جامعه اعتبار کسب میکنند و خودکفابودن را فرا میگیرند. در حالیکه دختران مورد قبول و پسندیدهی جامعه آنهاییاند که ویژگیهای با وقار بودن، سنگینبودن و منفعل باشند و روابط کمتری با جنس مخالف داشته باشند. در این جوامع، مردان نسبت به زنان جسورتر، فعالتر و آزادتر به دیدهی تردید به عفت و پاکدامنیشان نگاه میکنند. این باعث میشود اکثراً زنان حالت منفعل به خود بگیرند و این حالت آنها را وابسته به مرد نگهمیدارد.
در مرحلهی جوانی، وقتی دختران وارد فضاهای تحصیلی و شغلی میشوند، در خود احساس خلاء و گمگشتگی میکنند؛ زیرا تواناییها و مهارتهای لازم در عرصههای اقتصادی، اجتماعی و شغلی را ندارند. در حالیکه عموماً این مهارتها و تواناییها در پسران بهشکل بهتری نمایان میشوند. چون دختر ان فکر میکنند که خودشان قادر نیستند این تعالی و کمال را از جامعه کسب کنند، پس از روی به غریزهای که برای کسب تعالی دارد، میخواهد از طریق فرد دیگری کسب کند.
پیرامون را در تویتر دنبال کنید.
معمولاً آن شخص پسری است که قادر باشد این نیاز و کمبود را رفع کند که بعداً بهشکل احساس دوستداشتن و عشق جلوه میکند. معمولاً از طریق ستایش بتوار معشوق صورت میگیرد. در اینصورت تمام هم و غماش بهدستآوردن آن پسر میشود. بهدنبال پیگیری رؤیاها و اهدافش نیست، بلکه میخواهد تمام معیارات پسر مورد علاقهاش را برآورده کند. این کار، باعث حذف هویت دختر برای تعالیبخشیدن به هویت معشوق میشود. این رابطهی وابستگی اگر بشکند، دختر خودش را گم میکند چون هویتی از خود ندارد؛ و اگر تداوم یابد و منجر به ازدواج شود، چون این خانم مهارتها و تواناییهای لازم برای بازار کار ندارد، جذب بازار کار نمیشود و چون درآمدی ندارد، وابسته به مرد باقی میماند.
از سوی دیگر، حالا بهعنوان خانم متأهل، جامعه نقشی که برایش مد نظر دارد، فداکاری برای همسر و فرزندانش است و بهترینبودن در خانهداری. حالا چون دنیایش محدود به همسر و فرزند است پس توقع دارد که همسرش تمام نیازهایش را برآورده سازد. اگر همسرش قادر به این کار نباشد، روابطش با شوهر به سردی گراییده و منجر به ناراحتیها میشود. و چون نمیتواند احساس قهر و ناراحتی را بهصورت کامل به همسرش ابراز کند، رفتار خشن و کجخلقی در قبال فرزندان در پیش میگیرد که بعداً باعث میشود تا فرزندان عقدهمند و پرخاشگر بشوند. او اکنون، بهعنوان مادر، معنای زندگی را در حمایت از همسر و تربیت فرزندان میبیند.
به کانال تلگرام هفتهنامه پیرامون بپیوندید.
تا اینکه حدوداً بیست سال بعد متوجه میشود که فرزندانش دیگر به مادر احتیاجی ندارند. آنها بهدنبال رؤیاهایشان و ازدواج و تشکیل خانوادهی خودشان میروند. خلاء معنایی در زندگیاش پدیدار میشود. برای مادرْ حسادتآمیز است اینکه اولویت پسرش دختری است که حتی چند سال قبل هیچ شناختی از او نداشت. اما مادری که پسرش را حمل کرد، بهدنیا آورد و بزرگش کرد، حالا دختر دیگری اولویتاش شده است. این حسادت منجر به بدرفتاری مادرشوهر با عروس میشود و حتی گاهی نوههایش نهتنها برایش عزیز نیست، که منزجرکننده است. این خلأ تا لحظهی مرگ با خانم خواهد بود. زیرا روابط وابستگی در اثر ضعف شکل میگیرند.
اما در مقابل برخی روابط بر اساس عشق شکل میگیرند که در آن دو طرف به حق آزادی و حق انتخاب یکدیگر احترام میگذارند و همدیگر را میپذیرند با همه نواقص، کاستیها و تفاوتها. چون این رابطه بر اساس آزادی شکل میگیرد پس باعث رشد هر دو طرف میشود. هر کسی روی هویت خودش کار میکند، اما با هم به جلو میروند. اگر رابطه بشکند، هر کسی هویت خود را دارد و هیچ طرفی صدمهی برگشتناپذیر نخواهد خورد. اگر این رابطه منجر به ازدواج شود، چون دختر میتواند در بازار کار شغل پیدا کند، پس از لحاظ مالی خودکفا میشود و به مرد وابسته نیست.
استقلال مالی، استقلال فکری را به همراه میآورد. پس خانم در زندگی عملکرد آزادانه خواهد داشت. چون فشارها فقط بر دوش مرد نیست و خانم از طریق فعالیت خودش کسب تعالی میکند، پس حس صمیمیت و عشق میان خانم و همسر متداوم میشود که این گرمی روابط باعث تربیت سالم فرزندان، رضایت و خوشوقتی کامل در زندگی خواهد شد. در اینگونه روابط است که خانم مستقلْ تعالی و کمال خود را از طریق فعالیت در اجتماع کسب میکند. زنان تا وقتی وابسته به مردان باشد، ارزش یکسان با مردان را نخواهند داشت. مستقلشدن زنان با وجود مشکلات و چالشها در جامعه دشوار است، اما ناممکن نیست.
***
برای داشتن زندگی سعادتمند در جامعهی افغانستان که روابط در هالهای از پیچیدگیها و محدودیتهاست، زنان از طریق شناخت، درک و آگاهی میتوانند روابط و زندگی سالم داشته باشند و خودشان را از این بندها رها کنند. در غیر آن شعارهای صرف فمینیستی هیچ کمکی به تغییر جامعه نخواهند کرد.
***